من و روزها

متن مرتبط با «امان از این بوی پاییزی» در سایت من و روزها نوشته شده است

این روزهای خالی....

  • یکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت 22:23 , ...ادامه مطلب

  • از این روزهای سردِ خاکستری.....

  • حال دلم خوب نیست. نمیخوام غر بزنم، اما نگفتنش باعث شده تا مرز انفجار برم. مجبورم پناه بیارم به این خونه عزیزِ نسبتاً متروک که شاید کمکم باشه. پیشاپیش عذر میخوام ک, ...ادامه مطلب

  • لطفا، قبل از آن که انفجار رخ دهد....

  • امروز از اون روزهاست که هر لحظه احتمال میره فریاد بزنم و دعوا کنم، یا بشینم روی زمین و زار زار گریه کنم. پروردگار مهربان؛ محکم در آغوشم بگیر...., ...ادامه مطلب

  • دل نازکی که من باشم....

  • - از صبح میخواستم برم پیشش و حضوری تولدش رو تبریک بگم. فرصت نشد. بالاخره سر ظهر زنگ زدم. هنوز حرفم تموم نشده، شروع میکنه و قربون صدقه رفتن که تو چقدر خوبی و چطور همه خوبی ها توی یک آدم جمع شده و کاش ت, ...ادامه مطلب

  • زیاد بخوابیم یا کم؟ مسئله این است!

  • میگن وقتی مردیم، به اندازه کافی وقت برای خوابیدن داریم، پس تا میتونیم کمتر بخوابیم و از ساعات عمرمون، بیشتر استفاده کنیم. راست هم میگن خب! اما خود من به شخصه، وقتی کم / بد میخوابم، کل روز بعدم خراب میشه. یعنی یا خسته هستم / انرژی ندارم/ بداخلاق میشم/ کارآییم کمترهست، شاید هم همه اش باهم. خب الان بهتر این هست که یک ساعت از عمرم رو به بیشتر خوابیدن اختصاص بدم و فرداش حالم خوب باشه، یا یک ساعت از عمرم رو شب قبلش استفاده کنم و بیست و سه ساعت روز بعدم کم توان تر باشم؟!... پ.ن. بی ربط: به طرز عجیبی، دلتنگ مرحوم عمو شدم. حتی اگر  سهم ما فقط سالی دو سه بار دیدنش بود. روحش شاد.  پ.ن. مرتبط با پ.ن. بی ربط: کاش خدا سلامتی پدرم رو برگردونه. دیدن روز به روز آب رفتنش، عذاب آوره، وای به تصور نبودنش. کاش خدا به مادرم سلامتی بده و توان مراقبت از پدر و تحنل بدخلقی هاش. # پروردگار مهربانم، سلامتی و شادی همه عزیزان و تمام مردمان زمین رو دعا میکنم، پدر و مادر عزیز و خواهران در غربتم را بیشتر.... , ...ادامه مطلب

  • پروژه ای به نام کارت ملی، به درازنای یک سال!

  • شنیده  بودم که باید نوبت گرفت و انتظار طولانی هست و ..... این شد که حدود شهریور ماه پارسال، توی یکی از دفاتر نزدیک خونه اسم و شماره تلفن گذاشتم و‌منتظر موندم خبرم کنند، اما خبری نشد که نشد. وقتی مامان و بابا و مادربزرگ، رفتن یک دفتر سمت شرق تهران و کارشون فوری انجام شد و خواهرها هم همونجا مدارک دادن، قراررشد برای من هم یک پنج شنبه نوبت رزرو کنن که همونجا ثبت نام کنم. هفته اول، سیستم مشکل داشت. هفته دوم گفتن که‌پنجشنبه نمیشه! برات چهارشنبه رزرو می کنیم و به عنوان تاخیری، پنح شنبه بیا. صبح پنج شنبه بهمن ماه همان و برف نشسته در کوچه و کفش های لیز من و کلاس ظهر، باعث شد ساعت یازده صبح بالاخره موفق بشم برسم. اما دو تا خانم مسیول ثبت نام  چون مراجعه کننده ای نذاشتن؛ رفته بودن مغازه های اطراف خرید و موبایلهاشون هم روی میز بود و بالاخره بعدذاز نیم ساعت معطلی، کار شروع شد و خدا رحم کرد که فقط من یک نفر بودم. عکس انداختند و اثررانگشت گرفتند و سیستم قطع! دفعه بعدذثبت نشد، دفعه بعددمشکل داشت، .... خلاصه بعد از هشت نه بار طی فرآیند طولانی اثر کرفتن از تک تک و‌مجموع همه انکشتان و تنها دو دقیقه مانده به دوازده ظهر و‌پایان ساعت کاری سیستم جامع ثبت احوال، بالاخره مشخصات ما در سامانه کارت ملی ثبت شد! خلاصه گذشت و‌گذشت و شش ماه شد و‌خبری از اس ام اس کارت ملی ما نشد! بعد اون روز طولانی تیرماه و تعویض , ...ادامه مطلب

  • فغان از صدا ...

  • گوش شیطان کر و‌شکر خدا، نسبت به آلودگی هوا، مقاومتم خوبه. با این اوضاع، مردم یا سر درد دارن، یا نفس به سختی میاد، یا یکریز سرفه است، اما شکر خدا؛  آلودگی هوا روی من اثر نداره، اما در عوض؛ امان از آلودگی صوتی! سر و‌صدای زیاد، تا مرز روانی شدن، اعصابم رو به هم می ریزه. حالا اگر صدای مذکور، از تلویزیون باشه، که دیگه رسما خود‌خود جنون هست!پ.ن: در دومین شب صدای بلنددموسیقی گوشخراش همسایه، تلفن زدم و‌خواهش کردم که صدای تلویزیونش رو‌کم کنه. بنده خدا کلی هم عذرخواهی کرد. حالا جالبه جیغهای ممتد و به در چوبی کوبیدن های  پسربچه شیطونش رو‌ راحت تر تاب میارم تا صدای تلویزیون!!پروردگار مهربانم، بزرگترین دعا به درگاهت، سلامتی عزیزانم است، سلامتی مردمان این سرزمین، و سلامتی مردمان دنیا.دور از هر بیماری و رنج....پ.ن. بی ربط: دوست عزیز، تعریفی که اززکیک دستپختم کردی، خیلی مزه کرد. تا حالا نشنیده بودم کسی با یک کیک کاپوچینو، بگه که "کیکت زنده ام کرد." خیلی دلگرمم کردی. ممنون   , ...ادامه مطلب

  • بازی ظهر پنج شنبه

  • زندگی همه ی ما کم و زیاد پر هست از اما و اگر و شاید ...به خیلی هاش  شاید رسیدیم ..و خیلی هاش هم نه ..این بازی بازی اگر هست ...برای هر اگر ..یک جواب یک خطی یا یک جمله ..یا کلمه حتی؛ ,بازی,شنبه ...ادامه مطلب

  • و این هم از جمعه ای که امروز باشه ....

  • برای امروز جمعه، یک عالمه برنامه داشتم.بعد از این دو هفته اعصاب خردی و افسردگی و ناراحتی و‌مراسم تدفین، دیدار و‌حرفهای دیروز با یک دوست نازنین، برام انرژی کافی فراهم کرد که امروز رو به خودم برسم: از پختن چند جور غذای دلخواه و تمیزکاری خونه  تا خوندن کتاب. برای خود خودم.از صبح هم بد شروع نکردم. اما,جمعه,امروز,باشه ...ادامه مطلب

  • از امروز تغییر خواهم کرد: سعی می کنم

  • فکر می کنم باید تغییرات اساسی در خودم بدم. رابطه ام با آدم ها نیاز به یک خانه تکانی اساسی داره. همیشه مهربان بودم. همیشه حاضر و در دسترس هستم. همیشه نقص کار بقیه رو پوشاندم و نگذاشتم جایی اشتباه پیش بیاد و کسی هم از دلیلش با خبر بشه. همیشه رعایت همه چیز رو کرده ام و هیچ اولویتی برای خودم قائل نبودم., ...ادامه مطلب

  • بگذرد این روزگار تلخ؟...

  • امروز از اون روزهای کوفتی بود که از صبحش با بی قراری شروع شد.بک جور بی تابی و نگرانی که دلیلش رو  نمیدونی و هیچ کاری هم از دستت بر نمیاد.تنها راه جل هم انگار مرتب روشن و‌خاموش کردن تلگرام بود و چک کردن سکوت.بعد مثل همه وقتهای دلتنگی بی دلیل، ربطش میدی به  آدمی که باید باشه و نیست!  بالاخره  میری و‌چ, ...ادامه مطلب

  • به این اختراع نیازمندیم!

  • بیشترین حجم فکر، وقتهایی هست که آدم امکان نوشتن نداره: پشت فرمان ماشین، موقع پیاده روی، ظرف شستن، قبل از خواب و .... بیشترین فکر و حرف و حتی جمله بندی مناسب نوشتن، دقیقا همین وقتها میاد سراغ آدم و‌امکان نوشتن نیست و بعد هم دیگه یا از یادش میره، یا حس و حال نوشتنش نیست‌ ، یا هر کاری می کنه، دیگه جملا, ...ادامه مطلب

  • لج بازی از سر افسردگی آیا؟!

  •  تا ساعت پنج و نیم عصر، منتظر می مونم. اگر اون جایی که دوست دارم، دعوت نشدم؛ بعد میرم جایی که نمی دونم دوست دارم یا نه. بالاخره از این طور تنهایی و کوزت بودن در غصه که بهتره. خصوصا حالا که محلش این همه به من نزدیکه،با خودم لج کردم خب. شاید هم با ....., ...ادامه مطلب

  • رفتم از کوی تو ،،،،

  • پنج و نیم که هیچ. تا هفت هم صبر کرم و خبری نشد. رفتم به دیدار دوستان. سابقه جمع های این مدلی رو قبلا هم با جماعت دیگری تجربه کرده بودم. خوب بود؛ اما دوستش نداشتم. یعنی راستش ترجیح می دادم جای دیگری می بودم که دعوت نشدم. بدتر این که در جمع، آدمی بودکه چهره، حالت , ...ادامه مطلب

  • ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال...

  • آدم وقتی کسی رو دوست داره، پا به پای نگرانی هاش میاد و کمک میکنه تا بر طرف بشن. صبر می کنه تا روزهای خوش با هم بودن از راه برسن؛ نه این که بگه طاقت زمان طولانی رو نداره و نمیتونه ادامه بده. برای جلب رضایت و داشتن محبوبش، تلاش می کنه؛ نه این که خودش رو بکشه کنار , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها