پروژه ای به نام کارت ملی، به درازنای یک سال!

ساخت وبلاگ

شنیده  بودم که باید نوبت گرفت و انتظار طولانی هست و ..... این شد که حدود شهریور ماه پارسال، توی یکی از دفاتر نزدیک خونه اسم و شماره تلفن گذاشتم و‌منتظر موندم خبرم کنند، اما خبری نشد که نشد. وقتی مامان و بابا و مادربزرگ، رفتن یک دفتر سمت شرق تهران و کارشون فوری انجام شد و خواهرها هم همونجا مدارک دادن، قراررشد برای من هم یک پنج شنبه نوبت رزرو کنن که همونجا ثبت نام کنم. هفته اول، سیستم مشکل داشت. هفته دوم گفتن که‌پنجشنبه نمیشه! برات چهارشنبه رزرو می کنیم و به عنوان تاخیری، پنح شنبه بیا. صبح پنج شنبه بهمن ماه همان و برف نشسته در کوچه و کفش های لیز من و کلاس ظهر، باعث شد ساعت یازده صبح بالاخره موفق بشم برسم. اما دو تا خانم مسیول ثبت نام  چون مراجعه کننده ای نذاشتن؛ رفته بودن مغازه های اطراف خرید و موبایلهاشون هم روی میز بود و بالاخره بعدذاز نیم ساعت معطلی، کار شروع شد و خدا رحم کرد که فقط من یک نفر بودم. عکس انداختند و اثررانگشت گرفتند و سیستم قطع! دفعه بعدذثبت نشد، دفعه بعددمشکل داشت، .... خلاصه بعد از هشت نه بار طی فرآیند طولانی اثر کرفتن از تک تک و‌مجموع همه انکشتان و تنها دو دقیقه مانده به دوازده ظهر و‌پایان ساعت کاری سیستم جامع ثبت احوال، بالاخره مشخصات ما در سامانه کارت ملی ثبت شد!

خلاصه گذشت و‌گذشت و شش ماه شد و‌خبری از اس ام اس کارت ملی ما نشد! بعد اون روز طولانی تیرماه و تعویض سیم کارت، سری به یکی از دفاتر منطقه زدم و با دیدن رسید و تاریخش، گفت که چون اس ام اس نیامده، باید بروی دفتر پست آزادی. تا آن جا هم رفتیم و خبری نبود و گفتند باید بروی دفتری که ثبت نام کردی. اگر هم نبود، سراغش را از پست همان منطقه بگیری، نه از غرب!  چند روز بعد از دفتری که ثبت نام کرده بودم، زنگ زدند که کارت آماده شده و‌تحویل همین دفتر. 

پنج شنبه چند هفته بعد، طرح زوج و‌فرد را دور زدم و رسیدم، گفتند شناسنامه همراهت نیست و نمیتوانیم بدهیم. حالا هی قسم و‌آیه که هیچ دقتری شناسنامه مطالبه نمی کند و همان کارت ملی قبلی را کنترل می کنند و گواهینامه و‌کپی شناسنامه و‌پاسپورت نشان دادیم، تخویل نشد که نشد! ماند تا ماه بعد که بشود دوباره پنجشنبه ای زود رفت. این بار دوازده و ربع بود که رسیدم و خانم بد ادای متصدی، پشت میز نشسته، فرمودند ساعت کاری ما تمام شده و نمیتونم تحویل بدم!! آخه خب اگر ساعت کاری تمام شده، تشریف ببر و در مغازه را ببند. نشستی سر کار و کار نمی کنی که ساعت کاری تمام است؟!! با دعوا از مغازه بیرون آمدم. ( دفتررمذکور یک دهانه مغازه بر خیابان است و از همین رو کوچک و‌پرت و خلوت) در اولین فرصت هم به سایت شکایات دفاتر الک.ترونیک سر زدم و با نشخصات کامل؛ فرم اعتراض و شکایت پر کردم و البته که اگر در این خصوص کسی به شما زنگ زد، به ما هم زد!!

خلاصه دوباره گذشت و گذشت و چند باری خواستم برم و نشد یا دیر شد، تا بالاخره شد همین هفته. خلوتی بین تعطیلی و دور زدن طرح زوج و فرد همان و قبل از ده صبح رسیدن به دفتر مذکور همان! خانم متصدی با ترشرویی هرچه تمامتر، اعلام کرد کهذسیسنم قطع هست و نمیتونن کارت رو تحویل بدن چون باید با سیستم فعالسازی انجام بشه. یعنی به مرز انفجاررنزدیک بودم. گفت زنگ بزتید هر وقت وصل شد بیایید. با سابقه قبلی از تماسهای مکرر و  جواب نگرفتن تلفن، رسید کارت و شماره موبایل دادم  و گفتم لطفا شما تماس بگیرید‌ هر وقت وصل شد. قرار بود بزم بازار گل و‌کمی خرید کنم. تمام مدت استرس داشتم و اصلا نشد که یک دل سیر بگردم. فقط توتستم خرید خاصم رو انجام بدم. مسلما خبری از تماس تلفنی نشد. گفتم لااقل قبل از پایان ساعت کار برسم که رسیدم رو پس بگیرم تا در مراجعه بعدی، نگن رسید نداری و کارت نمیدیم!! خانمهای بد ادای مسیول نبودند و عوضش یک آقای بسیار خوش اخلاق، پشت کامپیوتر بود. داشت توضیحاتی برای کسی می داد که  با نا امیدی پرسیدم سیستم هنوز وصل نشده؟ گفت نصفه نیمه است. کارتون چیه؟ گفتم کارت ملیم رو میخوام و شناسنامه ام رو گرفت. چند دقیقه ای معطلی و برخلاف خانمهای مردم آزار، عذرخواهی پی در پی آقای مذکور از تاخیر و معطلی. بعد از اثر انگشت مجدد و فعال سازی کارت، گفتم که تا الان چند بار اومدم و هربار یک گیری بوده و اونقدر بابت تاخیر و اذیت شدنم عذرخواهی کرد که همه بی منطقی های همکارانش، از یادم رفت. خوش و‌خرم از گرفتن کارت و نتیجه حاصل شدن این پروژه چند ماهه، راهی دیدار مادرجان شدم.....

پ.ن بی ربط: لااقل هر از چند گاهی، عکس تلگرامت رو عوض کن که خیالم راحت بشه از بودنت .....

من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 15:50