یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟....

ساخت وبلاگ


خوووووب، بالاخره یک بیستم فروردین ماه دیگه هم رسید و تقویم ورق خورد و یک سال دیگه به سن ما اضافه شد و از باقیمانده عمرمون کسر.

به مدد ارتباطات و آدمهای بیشتر، هر سال هم تعداد و تنوع تبریکات بیشتر میشه و البته که حواس جمعی من در به یاد سپردن مناسبتهای مهم دوستان، در این داستان بی تاثیر نیست.

اما خب، وقتی اوایل دهه پنجم زندگیت باشی و پدر و مادرت از اون سر شهر و توی ترافیک، بیان که دسته گل تبریک تولدت رو  بهت برسونن، دیگه از خدا چی میخوای؟ وقتی همکارهات - با همه مشکلاتی که توی کار هست - برات سنگ تموم میذارن و با یک کیک خوشگل، همه رو دور هم جمع میکنن که بهت تبریک بگن،  وقتی با انواع روشها ، اینستاگرام و تلگرام و اس ام اس و تلفن، از دو سه روز قبل تولدت پیغامهای تبریک و آرزوهای خوب برات میان، جز شکر خدا چی میتونی بگی؟ 

حالا بماند که گاهی آدمهایی که برات حیلی مهم هستند، این طور وقتها اثری ازشون نیست و در حسرت حتی یک تبریکشون می مونی و بعد با خودت فکر میکنی که آدمهایی که حتی به اندازه به خاطر سپردن یک تاریخ تولد؛ برات ارزش قایل نیستند، چطور میتونن این قدر ذهنت رو درگیر کنند و برات مهم باشند؟.....


و البته که با همه سختی ها و خوشی ها، یک سال دیگه از عمرت سپری میشه و باید بیشتر از قبل مراقب سلامتی و روحیه ات باشی و خدا رو شکر کنی و قلب کوچیک و  دلتنگت رو به دستهای بزرگ خودش بسپاری....




من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1396 ساعت: 6:22