عصبانی ام، خیلی عصبانی

ساخت وبلاگ

برای امروز صبح، یک عالمه کار لیست شده بود که انجام بدم: از گرفتن جواب آزمایشهای دوره ای تا خرید تره بتر ودهدیه تولد همکار جان ، از ساخت کلید یدک در پارکینگ تا بخار دادن لباس فرم بعد دو سال و .......بعد دیروز خواهر جان پیغام داد که فلان داروخانه، معادل خارجی داروهای شیمی درمانی رو داره، از اونجا بکیرید تا کمتر عوارض ایجاد بکنه و بابا این همه اذیت نشه. مامان جان گفت میرم، اما من پیغام دادم که صبح زود میام یا با ماشین ببرمت یا خودم میرم؛ سر صبحی کل تهران رو دویدم که زود برسم، بعد می بینم مامان خانم خودش تنهایی رفته. خب یا صبر می کردید من برسم، یا دیشب می گفتی نیا. حالا اون همه مار که موکول میشه به آینده یک طرف، من اینجا چی کار کنم تک و تنها؟!! عصبانی و و ام، خیلی و زیاد..

- تنها فایده اش این بود که جمعه ام آزاد میشه و میتونم توی قرار نهار همکارها شرکت کنم. نه این که حضور اونجا خیلی برام مهم باشه؛ از تبعات حضور نداشتنم می ترسم؛ عین دفعه قبل.....

- اونقدددد دلم میخواد یک پنج شنبه ام رو خالی خالی پیدا کنم، به دوست جان پیشنهاد بدم بریم همین شهر بغل، دیدار اون یکی دوست جان. اما نمیشه که نمیشه....

من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت: 9:47