حول حالنای عمیقم آرزوست.....

ساخت وبلاگ


کمتر از دو روز به تحویل سال مونده و حال عجیبی دارم. نه روحم آماده اومدن عید و بهاره، نه  تمیزکردن خونه  حتی به نصف رسیده. اما یک جورای عجیبی، دلم میخواد زودتر سال نو بشه. ته قلبم پر از امیده که با تحویل سال، خبر خوبی می شنوم یا یک اتفاق خیلی خوب برام می افته. نمیدونم چرا این طور حس می کنم  و می ترسم از غلط بودنش. اما اشتیاق عجیبی که همه وجودم رو پر کرده، برام پر از رویاست. شاید اشتباه باشه، اما امیدش برام دلگرم کننده است، مثل یک چتر رنگی رنگی، وسط تاریکی برف زمستون ......


خدایا توکل بر تو و ذات بی همتایت که نور دلم از توست، حتی اگر این همه دور به نظر بیاد.....


بی ربط نوشت: در آستانه روز مادر، بارها و بارها موسیقی نمایش "نام تمام مادران" را می شنوم و بلند بلند می خونم:


من قفس، تو‌آسمونی،

تو خدا رو‌ جستجو کن

واسه تنهایی من هم، یه پرنده  آرزو کن.....


با پای دامن من، 

سایه سار خستگی شو،

دل شکستن از من اینجا،

معنی دلبستگی شو........



من زنم، خواهر گریه؛

من زنم، دختر دلتنگ؛

مادر تنها پلاک خونی برگشته از جنگ.....


من زنم، زن تحمل؛

که با درد م  آشنایی؛

این صدا، یا در نمیاد، یا نمی رسه به جایی.....


من زنم، بانوی تنها، 

که برای عشق حریصم؛

رو سرم چتر کسی نیست؛

زیر یک چادر خیسم....


منو دست کم نگیر،

من به کم قانع نمیشم،

من یه عمره داغ دیدم؛

که به غم قانع نمیشم......



من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 17:37