قوطی نگرانی ها....

ساخت وبلاگ


بالاخره بعد از مدتها. میرم سراغ کمد پایین کتابخانه و مرتب کردنش. وسط اون همه شلوغی، چشمم به قوطی عطر بیک می افته. با تعجب برش می دارم و دست خطم رو روش می بینم: روش نوشتم صندوقچه نگرانی ها. تازه یادم میاد که چی بود و این که توی دو سال گذشته و از بعد از اسباب کشی دیگه ندیده بودمش!

اون زمان که داشتم دوره ارشد MBA, رو توی اون موسسه مثلا دانش بنیان می خوندم، استادی که باهاش منابع انسانی داشتیم - و البته خیلی چیزها یادمون داد به جای سیلابس منابع انسانی - گفته بود که هر وقت نگرانی چیزی رو داشتیم، یک یادداشت کوچیک در موردش بنویسیم و تاریخ بزنیم و بذاریم کنار. چند وقت بعد بریم سراغشون و ببینیم چقدر از اونها، واقعا جای نگرانی داشتند. جعبه رو باز کردم: تاریخها بین اواسط ۹۲ تا اواخر ۹۳ بودند. به بعضی هاش خندیدم، که تو زمان خودش؛ چطور ذهنم رو درگیر کرده بودن! خیلی هاش به خیر و خوشی سپری شده بودن. چند تایی رو حتی یادم نمی اومد در مورد چی بود و چرا نوشته بودم!......

حالا از دیروز توی فکرم که به جز دغدغه سلامتی عزیزانم که دایمی هست و البته به حق، واقعا چه موضوع نگران کننده ای، برای ابد پایدار بوده. البته حتی چرا ابد؟ حتی دو سال بعدش هم دیگه اثری ازش نیست. پس بهتر نیست سعی کنم یک کمی کمتر استرس داشته باشم و ذهنم رو این همه درگیر مسایلی که به هر حال و بد یا خوب میگذرن؛ نکنم.......


بعداً نوشت: البته خیلی هاش اتفاق افتادند، حتی خیلی مهیب تر از اون قدری که نگرانشون بودم. اما مهم اینه که تاثیر ماندگاری روی زندگیم نداشتن. کاملاً مقطعی بودند و اثرش هم رفت و فراموش شد.....




من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 9:46