مورد فعلی و دیگر حرفها

ساخت وبلاگ


- مورد, فعلی, عزیر  رو یادتون هست؟ ( پست دهم آذر پارسال. اما نمیدونم چرا لینکش رو نمیتونم بذارم اینجا) خب امسال به اولین احساس سرما، آوردم کنارم و هر شب با کلی آب داغ، بردم زیر پتو و کلللی خوشحال؛ که این همه گرما، کنارم دارم. بعد دقیقا یک شب بعد از این که یکی از اینها برای بابا خریدم که از عوارض دارویی جدیدش لرز کردن هست و به تاریخ مصرفش دقت کردم و دقیقا همون شبی که حس گلو درد و سرماخوردگی خواب راحت رو ازم گرفت؛ مورد, فعلی, بی وفایی کرد و پاره شد و نصفه شبی لباسهام نم دار شد! منم به جاش صبح تا به امید پنی سیلین رفتم دکتر و نداد (!!) موقع گرفتن اون قرص و شربتهای خواب آور، یکی دیگه برای خودم خریدم! هنوز بهش عادت نکردم و اصلا به خوبی قبلی نیست. اما توی سرما، هیچی بهتر از آغوش گرم یک مورد, فعلی, با روکش گل گلی نیست.!!

- گاهی آدم واقعا دلش میخواد یک شونه ای باشه که سرش رو بذاره روش و های های گریه کنه و سبک بشه. اما وقتی چشم امید عده ای آدم بهش هست، باید همیشه سرپا باشه و امید بده....

- زمانی که الف و نون انتخاب شد، یکی از پیامک هایی که دست به دست می شد، هم به شدت خنده دار بود، هم کاملا تامل برانگیز. می گفت " با سوپور محله تون خوش اخلاق باشید. خدا رو چه دیدی، شاید فردا رئیس جم.هور شد. " همین!

- این که حس کنی به کسی اعتماد کردی و حالا همه دیوار اعتمادت فروریخته، این که یک نفر رو به شدت قبول داشته باشی، بعد با تصمیمی که هیچ جوره با عقل و منطقت جور در نمیاد، یک دفعه همه باورهات فرو بریزه و حس کنی همه ایمانت بهش بیخودی بوده، خیلی سخته. خیلی ....

- مورد, فعلی, رو هفدهم آبان نوشتم. تنبلی مفرط و بی انگیزگی، نمیذاره به نوشتن برسم. بقیه نوشته ها با همه حس ها و متعلقاتش به تاریخ روز هست.....

پ.ن بی ربط: کاش شهامت داشتم یک عده آدم رو از اینستام شوت می کردم بیرون!



من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 12:26