میزبان خوب نمی خواهید آیا؟!...

ساخت وبلاگ

خب بالاخره با نصب پرده حریر جدید به جای توری پاره شده نور گیر سالن، عملا پروژه نو نوار شدن خانه که از اردیبهشت ماه شروع شده بود و دو ماه سخت طول کشید بود، بالاخره تموم شد. البته کارهای ساختمانی و نقاشی تموم شده بود، اما به خاطر همین یک فقره پرده و البته مهتابی اتاق خواب و‌جای حوله دستشویی، نمیشد گفت کامل تموم شده بود.‌حالا بالاخره سامان گیری خانه تمام شد و از اون هفته، من همش دلم ترتیب دادن یک مهمونی اساسی میخواد؛ اصلا هم مهم نیست که خانه تکانی لازم هستیم دیگه کم کم و با رسیدن زمستان!  اما خب بعد فکر می کنم دقیقا چه کسانی رو باید به مهمانی دعوت کنم؟! اهل فامیل که همون بازدید عید دیدنی رو هم چند سال در میون به سختی میان به بهانه راه طولانی شرق تا غرب تهران. دوستان دبیرستان که اونقدر تعدادمون زیاد هست که نمیشه جای کوچیک جمع شد. با رفت و آمد همکاری هم که میانه ای ندارم.همکاران قدیم هم که اونقدر دور هستند که همون احوالپرسی و تبریک سالی یکی دو بار هم هنره. جمع دوستان وبلاگی رو‌هم که با درس و مشق مصی خانم جان و دخترش و جدا شدن مهتاب از مجید، دیگه نمیشه دور هم جمع کرد و همه مهمانی های سالهای گذشته رو‌تلافی کرد. دقیقا چطوری مهمون بازی کنم توی خونه بازسازی و مرتب شده ام؟!.....

بی ربط نوشت: برای رنگ و نقاشی خونه، از مدتها قبل فکر کرده بودم اما به خاطر دردسرش، جدی نمی گرفتم. روزی که جدی شروعش کردم، به این فکر می کردم که مهیای یک زندگی دو نفره بشه؛ در کنار تو. غافل از اون که با مرور زمان  و نشون دادن اون همه خودخواهی و خود محوری  و فقط  دیدن "من"  به جای فکر کردن به "ما"؛ ثابت  کردی که به هیچ آینده  مشترکی با تو‌نمیشه امیدوار بود....

من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 18:43