زمین یک بار لرزید، تن ما هزار بار ....

ساخت وبلاگ

بعد از اون لرزیدن های غیر منتظره و باور این که خطر می تونه این قدر نزدیک باشه، آرامش خیالم رو از دست دادم.....

از دوران مدرسه و تحقیق در مورد "فرآیندهای درونی تغییر دهنده زمین"، خیلی بیشتر از معمول، از خطرات زلزله می دونستم. چند زمین لرزه خفیف ر‌و هم که در طول زندگی دیده بودم. اما واقعیت این بار، با همیشه فرق داشت. حس این که آواره شدن میتونه این قدر ساده اتفاق بیفته، نگرانی خانواده ای که اون سر شهر هستند و‌نمیدونی چه حالی دارن، فکر خواهران دور از وطن و تشدید بی قراریشون در بی خبری، از دست رفتن خانه و زندگی و کار و ویرانی و ....... انگار یک نگرانی دایمی، همیشه همراهیم می کنه. به هر تکان کوچکی از جام می پرم، با هر لرزشی، هشیار میشم و فکر میکنم که خودم هستم یا زمین زیر پام می لرزه. قبل از این هم شبها چندان خواب راحتی نداشتم و به کوچکترین صدا یا حرکتی از خواب می پریدم. اما حتی صدای تردد بونکر سیمان توی کوچه و لرزش شیشه هم باعث ترسم نمی شد. اما حالا هر تک صدای آرام، نه تنها بیدارم  می کنه، که کاملا طپش قلب می گیرم و حتما باید از جام بلند بشم و‌چرخی توی خونه بزنم و اخبار رو‌ چک کنم که جایی نلرزیده باشه و بعد هم باززکلی طول بکشه تا خوابم ببره. خوردن آرامبخش یا قرص خواب هم فایده نداره که اون وقت اگر زلزله واقعی باشه، ممکنه هشیاری کافی برای مراقبت از خودم رو نداشته باشم.....

دو هفته است که آرام و قرار ندارم و یک نگرانی سنگین، همه لحظاتم رو تحت کنترل خودش گرفته. میدونم که اگر قرار باشه که حادثه پیش بیاد، هیج کنترلی روش  نداریم و نگرانی  هیچ کاری نمیتونه بکنه، اما نمیتونم به خودم مسلط باشم و نگرانش نباشم.....

پروردگار مهربان، آرامش رو قرین لحظاتمون کن، سلامت جسم و روح رو ازمون دریغ نکن و ما رو از هر بلای طبیعی و حادثه بشرساز، در پناه خودت نگه دار....

من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 15:07