خدا چقدر دش.من داری......

ساخت وبلاگ

بچه که بودیم، گاهی بابا برامون قصه تعریف می کرد. قصه هایی که هر وقت به مامان می گفتیم از اونها برامون تعریف کن، می گفت من از اون "چرت و پرت" های باباتون بلد نیستم. وقتی بابا تعریف می کرد و تعریف جدید با قبلی کلی تفاوت داشت، می فهمیدیم که چرا مامان  اون قصه ها،  رو"چرت و پرت " نامگذاری کرده بود: تراوشات ذهنی بابا در اون لحظه بودند و خودش هم آخرش اعتراف می کرد که " چرت و پرت" هام تموم شد؛ البته اگر وسط تعریف کردن قصه، خوابش نبرده بود! 

یکی دو تا از این قصه ها، داستان چند تا آدم / دوست بود که مسابقه دروغگویی میذاشتن و قرار بود هرکسی دروغ بزرگتری بگه، جایزه رو بدن به اون، غالب وقتها هم وسط یکی از دروغهای بزرگ یک نفر، بقیه حپصله شون سر می رفت یا از سر تعجب، همون وسط داستان، مسابقه رو تموم میکرد و جایزه رو می دادن به شخصی که وسط قصه اش بودن و‌میگفتن جایزه مال تو، ما توان بافتن دروغهایی به این بزرگی رو نداریم......

فکر می کنم حکایت این روزها / سالهای ماست. از کوچک و بزرگ، اونقدر دروغ ریز و درشت و آمیخته به اعتقاد و سیا.ست و مذ.هب و عقل و ..... میگیم و می شنویم، که دیگه تقریبا به هیچ هیچ خبری نه اعتماد هست و نه باور. حالا اونهایی که این دروغها رو میشنون و وحشت میکنن از این حجم تخیل و توهم و دروغ به کنار، حکایت اونهایی که باور می کنند و استناد میکنن بهش، قطعا عحیبتر و جالبتر از بقیه خواهد بود .....

پ.ن: هیچ ربطی هم به ۴۲ هزار نفر اغتشا.شگر فریب خورده دشمن و شادمانی مردم از فیل.تر تلگراف و برادر زن صد.ام هم ندارد اصلا. سالهاست که در دروغ و ریا غوطه وریم......

 #  دادار بی همتا، پس از شکر بودنت، لطفا نعمت و رحمتت رو از ما دریغ نکن و‌ ما رو در پناه خودت حفظ کن، از بارش باران و و آرامش زمین، تا سلامتی عزیزان و رفع همه بیماری ها رو فقط از تو میخوام. و البته اگر لطف کنی و نذاری در بیکران دروغ و زشتی این روزگار، آلوده بشیم. بیشتر از همیشه مراقب مردمان این کره خاکی باش، هموطنان ما رو اندکی بیشتر......

پ.ن. بی ربط: چه بخواهم و چه نخواهم، آرزوی سلامتی فرزند عزیز "تو"  ، همیشه در دعاهای من هست.......

من و روزها...
ما را در سایت من و روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7bagheatlasi5 بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1396 ساعت: 15:07