من و روزها

متن مرتبط با «احساس غریبی در کودکان» در سایت من و روزها نوشته شده است

سر در گم... + پ.ن جدید

  • چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت 06:38 , ...ادامه مطلب

  • کودکانه....

  • با یک محلول (لاک) بی رنگِ محافظِ ناخن، شده ام مثل زمان کودکی که لبهامون رو با آلبالو رنگ می دادیم و دو تا شاخه گیلاس رو ازگوشمون آویزون می کردیم و با خودمون فکر می کردیم زیباترین عالم شده ایم!! ...... , ...ادامه مطلب

  • چقدر ساده ای دختر......

  • سه‌شنبه 26 دی 1396 ساعت 22:05 نگران دغدغه های آدم هایی هستی که نه تنها نگرانی تو براشون مهم نیست، که حتی اونهایی که باعث نگرانی تو شده، براشون دغدغه حساب نمیشه. سطح زندگی و نوع ارتباطات و افکارشون کلا با تو فرق داره. فکر مشکلات خودت باش اگر خیلی زرنگی...... "; } blogsky.ajax.onCommentSubmitFailure = function(e) { document.getElementById("comment-errors-message").innerHTML = e.error; } blogsky.ajax.onCommentRateBegin = function(e) { switch (e.rateType) { case "plus": var commentRatePlus = document.getElementById("comment-rate-plus-count-" + e.id); commentRatePlus.innerHTML = parseInt(commentRatePlus.innerHTML) + 1; , ...ادامه مطلب

  • خدا چقدر دش.من داری......

  • بچه که بودیم، گاهی بابا برامون قصه تعریف می کرد. قصه هایی که هر وقت به مامان می گفتیم از اونها برامون تعریف کن، می گفت من از اون "چرت و پرت" های باباتون بلد نیستم. وقتی بابا تعریف می کرد و تعریف جدید با قبلی کلی تفاوت داشت، می فهمیدیم که چرا مامان  اون قصه ها،  رو"چرت و پرت " نامگذاری کرده بود: تراوشات ذهنی بابا در اون لحظه بودند و خودش هم آخرش اعتراف می کرد که " چرت و پرت" هام تموم شد؛ البته اگر وسط تعریف کردن قصه، خوابش نبرده بود!  یکی دو تا از این قصه ها، داستان چند تا آدم / دوست بود که مسابقه دروغگویی میذاشتن و قرار بود هرکسی دروغ بزرگتری بگه، جایزه رو بدن به اون، غالب وقتها هم وسط یکی از دروغهای بزرگ یک نفر، بقیه حپصله شون سر می رفت یا از سر تعجب، همون وسط داستان، مسابقه رو تموم میکرد و جایزه رو می دادن به شخصی که وسط قصه اش بودن و‌میگفتن جایزه مال تو، ما توان بافتن دروغهایی به این بزرگی رو نداریم...... فکر می کنم حکایت این روزها / سالهای ماست. از کوچک و بزرگ، اونقدر دروغ ریز و درشت و آمیخته به اعتقاد و سیا.ست و مذ.هب و عقل و ..... میگیم و می شنویم، که دیگه تقریبا به هیچ هیچ خبری نه اعتماد هست و نه باور. حالا اونهایی که این دروغها رو میشنون و وحشت میکنن از این حجم تخیل و توهم و دروغ به کنار، حکایت اونهایی که باور می کنند و استناد میکنن بهش، قطعا عحیبتر و جالبتر از بقیه خواهد ب, ...ادامه مطلب

  • پروژه ای به نام کارت ملی، به درازنای یک سال!

  • شنیده  بودم که باید نوبت گرفت و انتظار طولانی هست و ..... این شد که حدود شهریور ماه پارسال، توی یکی از دفاتر نزدیک خونه اسم و شماره تلفن گذاشتم و‌منتظر موندم خبرم کنند، اما خبری نشد که نشد. وقتی مامان و بابا و مادربزرگ، رفتن یک دفتر سمت شرق تهران و کارشون فوری انجام شد و خواهرها هم همونجا مدارک دادن، قراررشد برای من هم یک پنج شنبه نوبت رزرو کنن که همونجا ثبت نام کنم. هفته اول، سیستم مشکل داشت. هفته دوم گفتن که‌پنجشنبه نمیشه! برات چهارشنبه رزرو می کنیم و به عنوان تاخیری، پنح شنبه بیا. صبح پنج شنبه بهمن ماه همان و برف نشسته در کوچه و کفش های لیز من و کلاس ظهر، باعث شد ساعت یازده صبح بالاخره موفق بشم برسم. اما دو تا خانم مسیول ثبت نام  چون مراجعه کننده ای نذاشتن؛ رفته بودن مغازه های اطراف خرید و موبایلهاشون هم روی میز بود و بالاخره بعدذاز نیم ساعت معطلی، کار شروع شد و خدا رحم کرد که فقط من یک نفر بودم. عکس انداختند و اثررانگشت گرفتند و سیستم قطع! دفعه بعدذثبت نشد، دفعه بعددمشکل داشت، .... خلاصه بعد از هشت نه بار طی فرآیند طولانی اثر کرفتن از تک تک و‌مجموع همه انکشتان و تنها دو دقیقه مانده به دوازده ظهر و‌پایان ساعت کاری سیستم جامع ثبت احوال، بالاخره مشخصات ما در سامانه کارت ملی ثبت شد! خلاصه گذشت و‌گذشت و شش ماه شد و‌خبری از اس ام اس کارت ملی ما نشد! بعد اون روز طولانی تیرماه و تعویض , ...ادامه مطلب

  • سری که درد می کند را سر راه هم بگذاری، کسی بر نمی دارد ....

  • اصولا کسی دنبال دردسر نمی گرده. برای همین هست که وقتی  مشکل داری یا حالت خوب نیست، کسی سراغت رو نمی گیره، خب مگه خودشون کم مشکل دارن که  بخوان به جای وقت خوشی، توی ناراحتی ها کنارت باشن؟!البته که مشکل از خودته که سعی می کنی موقع ناراحتی آدمها، تنهاشون نذاری .... ,بگذاری،,دارد ...ادامه مطلب

  • هر آن چه مقدر باشد...

  • بهم ثابت شده، اگر قرار باشه چیزی به طور خاصی پیش بیاد، از هر طرف بچرخی و هر قدر تلاش کنی و هر چقدر ازش فرار کنی،  باز همون طوری که مقدر شده؛ پیش میاد و هیچ گریزی ازش نیست ...... * به مقادیر متنابهی " امید"، " انگیزه" ، " دل خوش"  و یکی دو تا خبر خوب؛ سخت نیازمندیم... ,مقدر,باشد ...ادامه مطلب

  • ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال...

  • آدم وقتی کسی رو دوست داره، پا به پای نگرانی هاش میاد و کمک میکنه تا بر طرف بشن. صبر می کنه تا روزهای خوش با هم بودن از راه برسن؛ نه این که بگه طاقت زمان طولانی رو نداره و نمیتونه ادامه بده. برای جلب رضایت و داشتن محبوبش، تلاش می کنه؛ نه این که خودش رو بکشه کنار , ...ادامه مطلب

  • در حوالی این سن و سال ها

  • سن آدم که بالاتر میره، کم کم وقتش میشه که چکاب های مختلف رو انجام بده و مرتب مراقب تغذیه و وزن و دردهای مشکوش باشه. هر از گاهی  برای دوستان هم سنش پیش میاد که جراحی سنگین انجام بدن، مشغول مبارزه با سرطان باشن و یا فرزندانشون رو بفرستند دانشگاه. دیگه کم کم به اون سالها می رسه که با شنیدن خبر رفتن یکی از معلم های مدرسه یا اساتید دانشگاهش، چشمهاش خیس بشن و با آه عمیق، خدا بیامرز بگه ؛ روح همه اسیران در خاک، شاد.... , ...ادامه مطلب

  • چرا این قدر اخلاقم بد شده؟!

  • چرا این طوری شدم؟! چرا بعد از سه هفته که میزبان برای امشب هماهنگ کرده و اون همه آدم رو دعوت کرده؛ بعد از این همه انتظار برای رسیدن امروز و جابه جا کردن تمام برنامه ها برای رفتن به این مهمونی، این طور بی حوصله شدم و پام رو کردم توی یک کفش که نمیام که , ...ادامه مطلب

  • و زمان، بهترین درمان ها ....

  • خیلی خوب بود. فکر نمی کردم نسبت به دیدن عکس او، این قدر بی تفاوت باشم. باورم نمیشه که این قدر ساده، از کنار او و خاطراتش بگذرم؛ بی حسرت و اندوه و خشم. و این نمیتونه به جز تاثیر گذشت زمان باشد......پ.ن: نکند ربطی به قلبم داشته باشد و قسمتی از آن که پیش تو‌ جا مانده است؟....., ...ادامه مطلب

  • یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟....

  • خوووووب، بالاخره یک بیستم فروردین ماه دیگه هم رسید و تقویم ورق خورد و یک سال دیگه به سن ما اضافه شد و از باقیمانده عمرمون کسر.به مدد ارتباطات و آدمهای بیشتر، هر سال هم تعداد و تنوع تبریکات بیشتر میشه و البته که حواس جمعی من در به یاد سپردن مناسبتهای مهم دوستان، در این داستان بی تاثیر نیست.اما خب، وقتی اوایل دهه پنجم زندگیت باشی و پدر و مادرت از اون سر شهر و توی ترافیک، بیان که دسته گل تبریک تولدت , ...ادامه مطلب

  • قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام....

  • - خشمگین / عصبانی بودن ، خیلی بهتر از بی تفاوتیه. وقتی چیزی برای آدم اهمیت داره؛ از دستش / به خاطرش عصبانی میشه. اولین نشانه بی اهمیت بوددن یک چیز، بی تفاوت بودن نسبت به اونه ....- نمیدونم چرا هر بار، بیشتر از قبل احساس می کنم که یک چیزی داره از من پنهان میشه وجوابی که بابت اون گمانم گرفتم، راست نبوده. کاش اشتباه کرده باشم. کاش هیچ وقت دروغ نشنوم..... طبیعتا عنوان ربطی به نوشته ندارد!, ...ادامه مطلب

  • توکل بر تو که درمان همه دردهایی

  • آخه آدم چطور میتونه نظر جراح متخصص گوارش و کمیسیون پزشکی یکی از بهترین بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران رو نادیده بگیره، به وعده و امید بسیار گران قیمت یک جراح عمومی با تخصص زیبایی اعتماد کنه و مریض سرطانی متاستاز داده اش رو بفرسته زیر تیغ جراحی؟.....نوشتن از اشتباهات پی در پی و بی توجهی به تجربیات دیگران  و خود عقل کل پنداری این خانواده، جز اعصاب خردی فایده ای نداره. امیدوارم خدا خودش رحم کنه و تاوان این اشتباهات، از دست رفتن مریضشون نباشه؛ به خاطر خودشون یک طرف، به خاطر حفظ روحیه پدر محترم  با بودن این نزدیکترین برادر لااقل....توکل بر ذات بی همتایت که بزرگترین شافی هستی و شکر به خاطر تمام لطف بی کرانت...., ...ادامه مطلب

  • احساس غریب

  • از هفته پیش که از سفر برگشتم و برای آزامش اعصابم، یک النگوی مس، سوغات خریدم و به دستم انداختم، به طرز عجیبی، احساسات زنانه در من بیدار شده است، حسی که یادم نمیاد، آخرین بار کی تجربه اش کردم......,احساس غریبی,احساس غریبی در کودکان,احساس غریبی دارم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها